حرف قلبم را هویدا می کنم ** با خدای خویش نجوا می کنم
بار الهی خسته ام از زندگی ** معصیت هایم شده شرمندگی
خوب می دانم که من بد کرده ام ** راه خوشبختی خود سد کرده ام
من ذلیلم بیش از این خوارم مکن ** دوره گرد کوچه بازارم مکن
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب ** از چه بیدارم نکردی آفتاب
توبه کردم توبه کردم بار الهی ** زندگی و عمر خود کردم تباه
باب لطفت را به رویم باز کن ** با عزیزانت مرا دمساز کن
بعد از این نجوا خدای نیک و زشت ** روی برگ کاغذین من نوشت
دوست داری مست و مجنونت کنم ** تا ابد بر خویش مدیونت کنم
دوست داری همره جانان شوی ** با خدای خویش هم پیمان شوی
می دهم با دردهایت خاتمه ** آشنایت میکنم با فاطمه
فاطمه کار خدایی می کند ** فاطمه مشکل گشایی می کند
او کلید قفلهای بسته است ** او امید هر دل بشکسته است
بهر او ارض و سما را ساختم ** گفت او من مصطفی را ساختم
بهترین غمخوار و یاور دادمش ** همسری را همچو حیدر دادمش
من به عشقش ساختم کوه و دمن ** من عطا کردم به زهرایم حسن
داده ام او را عزیز عالمین ** برترین مخلوق عالم را حسین
فاطمه بر عرض عالم کوکب است ** مادر و آموزگار زینب است
علت ایجاد عالم فاطمه است ** نقش روی قلب خاتم فاطمه است
فاطمه یعنی سرور اهل بیت ** عزت و فخر و غرور اهلبیت
او تمام دلخوشی حیدر است ** او شهید بین دیوار و در است
ای که هستی پر ز عصیان و گناه ** هر چه می خواهی تو از زهرا بخواه